نظرات شما عزیزان:
گِل تیره و روح خدا
در قرآن آمده است که انسان از دو چیز متفاوت آفریده شده است. یکی بسیار با ارزش و دیگری از پستترین چیزها. جنبهي مادّی انسان را گِل بدبوی تیره رنگ (لجن) و جنبهي معنوی او را روح خدا تشکیل می دهد. البته خداوند نه جسم دارد و نه روح و اضافه روح به خدا اضافهي تشریفی است و دلیل بر آن که روحِ بسیار باعظمتی در کالبد انسان دمیده شده است و به همین دلیل قسمتی از انسان با ارزش و قسمتی دیگر بسیار بیارزش و حتی بیارزشتر از چهارپایان می باشد. تفاوت در این ارزش هاست که دلیل اهمیت انسان میباشد. این اثبات میکند که عظمت مقام انسان به خاطر جنبهي مادی او نیست. بلکه به خاطر جنبهي معنوی آن است. استعدادهای فوق العادهاي در روح انسان نهفته شده است و جنبهي مادی وسیلهای است در خدمت استعدادهاي معنوي انسان برای رسیدن به هدف انسان که همان کمال (قرب الهی) میباشد.
مادّه اولیه آفرینش انسان بسیار بی مقدار و بی ارزش بوده است.
خلق الانسان من صلصال کالفخّار. «سوره الرحمن ، آیه 15-14»
او انسان را از گل خشکیدهای که همچون سفال بود، آفرید.
این آیه بیانگر یک واقعیت است که با مسائل تربیتی انسان پیوند مهمی دارد و آن اینکه مادّه اولیه آفرینش انسان بسیار بی ارزش و بی مقدار بوده است. و از پست ترین مواد روی زمین بوده است. اما خداوند بزرگ از چنین مادّه بی ارزشی چنان مخلوق پرارزشی ساخت که گُل سرسبد جهان آفرینش شد. در ضمن اشارهای است به این معنی که ارزش واقعی انسان «روح الهی» است. (نفخت و فيه من روحي)
مراحل آفرینش انسان
وَ قَد خلقکم اطواراً «سوره نوح آیه 14» در حالی که شما را آفرینشهای گوناگون داد.
اول نطفهای بیارزش بودید سپس به صورت علقه و بعد به صورت مضغه درآمدید سپس شکل و اندام انسان را به شما داد. بعد لباس حیات در اندام شما پوشاند و به شما روح و جسم و حرکت داد تا به صورت انسانی کامل از مادر آفریده شوید.
نه تنها انسان از نظر جسمانی اشکال مختلفی به خود میگیرد، بلکه چهرهي روح و جان انسان نیز دائماً در حال تغییر است. هر یک از انسانها داراي ذوق و استعدادي خاص هستند و در هر دل عشقی است. همه در حال تغییر هستند . از کودکی به جوانی و نيز احساسات جوانی جای خود را به احساسات پیری میدهد.
و همچنین در آیهاي خداوند به مسئله اختلاف و تفاوت در ساختمان روح و جسم و مسئله آزادی اراده و اختیار که یکی از مسائل زیربنایي مربوط به انسان میباشد اشاره مینماید و ميفرمايد:
« اگر خدا میخواست که همهي مردم را نفس واحدی قرار دهد میتوانست ولی همچنین کاری نکرد و همواره انسانها با هم اختلاف دارند».
و لو شاءَ ربّکَ لِجعل النّاسُ امۀ واحدۀ و لا یزالون مختلفین . « سوره هود، آیه 119-118»
هیچ مانعی برای خداوند وجود نداشت تا انسانها را یکنواخت و مؤمن بیافریند و همهي انسانها با ایمان باشند. ولی چنین ایمانی فایده نداشته، زیرا که چنین اتحاد و هماهنگی و ایمان غیر ارادی بوده و ارزشی ندارد.
سرمایههای انسانی
در قرآن کریم به تکرار فعالیتهای انسان را به یک نوع تجارت تشبيه کرده است و در حقیقت همه ما در این جهان تاجرانی هستیم با سرمایههای فراوانی که خداوند داده، مانند سرمایهي عقل، سرشت خود آشنا، گرایش به نیکی، وجدان اخلاقي، هدايت پيامبران، فطرت و عواطف به تجارت میپردازیم. در این تجارت گروهی سود میبرند و پیروز میشوند و گروهی نه تنها سود نمیبرند بلکه اصل سرمایه را نیز از دست میدهند، و به تمام معنی ورشکسته میشوند. (انَّ الانسانَ لَفِی خُسرٍ)
گروه اول مجاهدان راه خدا هستند. (افراد با ایمان). دسته دوم منافقان هستند و قرآن دربارهي آنها میگوید آنها کسانی هستند که هدایت را با گمراهی مبادله میکنند و این تجارت نه برای آنها سود داشت و نه مایهي هدایت آنها شده است. این گروه در موقعیتی قرار داشتند که میتوانستند بهترین راه را انتخاب کنند، ولی این کار را نکردند.
انسان عصارهي عالم کبیر
« و فِی خلقکم و ما یبث مِن دابۀ آیۀ لقومِ یوقِنون» در تفسير این روايتي آیه منسوب به حضرت علی(ع) آمده است:
اتزعم انَِّک جرمٌ صغیرٌ و فیکَ انطوا عالم الأکبرُ.
« این انسان جسم صغیری است که عالم کبیر در او خلاصه شده است، او آنچه در عالم کبیر وجود دارد نمونهای از آن درجسم و جان انسان وجود دارد. خصلتها و صفاتش معجونی است از صفات موجودات زنده و تنوع خلقتش در انسان عصارهای است از مجموعه حوادث این جهان بزرگ».
مثلاً ساختمان سلول که مانند یک شهر بزرگ است و هزاران کیلومتر رشتههای عصبی در درون بدن ما وجود دارد، نشانهای از علم و قدرت خداوند است.
قرآن کریم پس از ذکر نعمت آفرینش، به نعمت آفرینش انسان (خَلَقَ الإنسانَ) اشاره میکند:
منظور از انسان در این آیه خود انسان است، نه حضرت آدم. گستردگی نعمت بیان « علّمه البَیان» که بعد از آن آیه میآید، دلیل دیگر بر عمومیت معنی انسان دارد.
براستی که آفرینش انسان، این موجود شگرف نعمتی است بینظیر، زیرا هر یک از ابعاد وجود او خود نعمتی بزرگ است . اگر چه در آغاز وجودش یک نطفهي بیارزش بوده است، ولی در سایهي رحمت پروردگار آن چنان مراحل تکامل را طی میکند که به مقام شریفترین موجود عالم خلقت ارتقاء مییابد.
ذکر نام انسان پس از قرآن اشاره به آن است که قرآن مجموعهي اسرار هستی است، انسان خلاصهي این اسرار به صورت تکوین میباشد بنابراین هر کدام از انسانها نسخهای بزرگ از این عالم بزرگ و پهناور است.
شخصیت انسان
شخصیت انسان کامل و سالم یک شخصیت واحد و با خط فکری واحد میباشد، در تنهایی و اجتماع، در ظاهر و باطن، در درون و بیرون، در فکر و عمل، پس هرگونه نفاق و دوگانگی در وجود انسان امری است برخلاف اقتضای طبیعت او.
انسان یک قلب بیشتر ندارد و باید دارای یک کانون عاطفی باشد. در نتیجه، مهر یک معشوق را در دل میگیرد و یک مسیر معین را در زندگی طی میکند.
نیمی از شخصیت انسان «عقل و خرد» و نیمی دیگر را «غرایز و امیال» تشکیل میدهد به همین دلیل ما به همان اندازه که نیاز به تعلیم داریم، نیاز به تربیت نیز داریم. هم خرد ما باید تکامل یابد و هم غرایز درونی ما به سوی هدفی متعالي رهبری شود.
غریزعي جنسی سرکشترین غرایز انسان محسوب میشود باید با عفت و پاکدامنی و همچنین پرهیز از هرگونه آلودگی جنسی مهار شود، به طوری که خداوند میفرماید:
«آنها کسانی هستند که فروج (دستگاه تناسلی) خود را از بی عفتی حفظ میکنند.»
وَالّذین هم لِفروجهم حافظون. «سوره مؤمنون، آیه 5»
از آن جا که غریزهي جنسی که سرکشترین غرایز انسان است و پرهیز از آن نیاز به تقوی و پزهیزگاری فراوان دارد. در آیهي بعدی سورهي مؤمنون به همین مسئله تأکید میکند و میگوید: « هر کس غیر از این طریق «جهت بهرهگیری جنسی» را طلب کند، تجاوز گر است. »
تعبیر به محافظت فروج به این مسئله اشاره دارد که اگر مراقبت مستمر و پیگیر نباشد، بیم آلودگی فراوان وجود دارد. به هر حال امکان ندارد خداوند غریزهي جنسی را در درون انسان قرار دهد و برای این غریزهي پاسخی قرار ندهد، پاسخ غریزهي جنسی ازدواج است. و در صورتی که ازدواج مقدور نباشد، عفاف و پاکدامنی ضرروت دارد.
ابعاد روح انسان
بررسی در ابعاد روح انسان نشان می دهد که یک بُعد اصیل وجود دارد و آن «بعد مذهبی» و یا «قدسی» و یزدانی است و گاهي این بعد مذهبی را سرچشمهي ابعاد سه گانه دیگر ميدانند شامل:
1- حسّ راستی و حقیقت: سرچشمه انواع علوم و دانشها و انگیزه کنجکاوی مستمر و پیگیر انسان در شناخت جهان است.
2- حس نیکی: این حس انسان را به سوی مفاهیم اخلاقی همچون عدالت و شهامت و فداکاری و مانند آن جذب میکند و اگر انسان نیز دارای این صفات نباشد، به قهرمانان و دارندگان این صفات عشق میورزد و این نشانهي عشق به نیکی است كه در ریشه جان او نهفته است.
3- حسّ زیبایی: حسی است که انسان را به سوی هنرهای اصیل، زیباییها و مسائل ذوقی جذب میکند و گاه سرچشمهي تحولهایی در زندگی فرد و جامعه میشود.
4- حس مذهبی: این حس ایمان به مبدأ تعالی و پرستش او که یک نیاز عمیق روحی است در انسان شکل میگیرد.
آیا تنوع طلبی جزء طبیعت انسان است؟
تنوع جزء خواستههای بشر است. کاملاً طبیعی است که انسان پس از مدتی از غذای یکنواخت خسته میشود، این کارِ خلافی نیست. پس چگونه بنیاسرائیل را با درخواست متنوع مورد سرزنش قرارمیدهند. پاسخ این سؤال با ذکر یک نکته روشن میشود و آن این است که در زندگی انسان حقایقی وجود دارد که اساس زندگی او را تشکیل میدهد و نباید فدای خورد و خوراک و لذائذ متنوع گردد.
گاهي اتفاق ميافتد که توجه به این امور، انسان را از هدف اصلی و ایمان و پاکی باز میدارد. در اینجا است که آنها را بايد مورد توجه قرار ندهیم. تنوعطلبی در حقیقت دام بزرگی است از سوی استعمارگران دیروز و امروز که با استفاده از آن، افراد آزاد را اسیر انواع غذاها و لباسها و مرکبها و مسکنها میکنند.
هدف از آفرینش جهان
1- آفرینش جهان نشانهي قدرت او :
آفرینش جهان نشانهي قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است. « او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.» و هُوَالّذی خَلَق َ السّموات و الأرضِ فی سته الأیام. «سوره هود»
منظور از روز در اینجا، روز بیست و چهار ساعته نیست. چون در آن زمان که آسمان و زمین وجود نداشت، حركت 24 ساعته زمين بدور خويش نيز نبود.
شش روز در اینجا یعنی شش مرحله؛ با اینکه خداوند قدرت داشت زمین را در یک لحظه بیافریند، ولی زمین و آسمانها را به تدریج آفرید. در این آفرینش در هر زمان چهرهي آفرینش جهان تغییر میکرد. سپس خداوند میفرماید: « عرش او (عرش خداوند) بر آب قرار داشت.» « و کانَ عرشهِ علی الماء » « سوره هود، آیه 7»
عرش تعبیر به سقف دارد و ماء به معنی آب است. تعبیر این آیه این است که در زمان آفرینش بر روی زمین و درون آن مواد مذاب وجود داشته است.
بنابراین جهان هستی که نشانهي قدرت خدا است نخست بر این مادّه عظیم آب گونه قرار داشته است.
به این نکته در آیه 30 سوره انبیاء اشاره شده است.
اوَلم یَرَالذینَ کَفروا أنَّ السموات و الأرضِ کانتا رَتَقاً فَفَتَقنا هما و جَعَلنا مِن الماءِ کلّ شَی ءٍٍ حیٍٍّ.
آیا آنکه خدا را انکار میکند، با چشم و علم و دانش این حقیقت را انکار میکند که آسمانها در آغاز به هم پیوسته بودهاند و سپس ما آنها را از هم گشودیم و هر موجود زندهای را از آب آفریدیم.
2- آفرینش جهان نشانه معرفت
آیه آخر سوره طلاق، اشارهي روشنی به عظمت قدرت خداوند دارد که این قدرت در آفرینش جهان نمایان شده است. و هدف نهایی آفرینش را که معرفت است در بر دارد. بدیهی است خداوندی که جهان به این عظمت را توانسته است بیافریند به وعدههای خود در این جهان نیز عمل میکند. نخست میفرماید: « خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید.»
«الله الّذی خلق سَبعَ السّموات» و بعد میگوید: و از زمین نیز همانند آورد. «و من ارضِ مثلهن»
در این آیات، آسمان و زمین را به هفت قسمت تقسیم میکند. این آیه تنها آیهای است که نشانهای از زمینهای هفت گانه دارد.
ممکن است در این جا اشاره به عدد هفت، نشانه کثرت باشد، شاید هم این عدد هفت اشاره به طبقات زمین باشد، زیرا امروزه ثابت شده است زمین دارای چندین طبقه در درون خود است.
3- آفرینش جهان، نشانه هدفداری موجودات
و ما خلقنا السّماء و الأرضِ و ما بینهما باطلاً ذلک ظنَّ الّذینَ کفروا فَوَیلٌ لِلَّذینَ کفروا من النّار. (سوره ص آیه 2)
« ما آسمان و زمین را و آنچه در میان آنهاست، باطل نیافریدهایم. و هدفدار آفریدیم. این گمان کافران است وای بر کافران» مسئله مهمی که تمام حقوق از آن سرچشمه میگیرد، هدف دار بودن جهان خلقت است.
هنگامی که انسان پذیرفت که این عالم هستی از طرف خداوند بزرگ آفریده شده است به دنبال هدف آن میرود. هدفی که در کلمات « تکامل»، «تعلیم» و « تربیت» خلاصه میشود. از آنها نتیجه میگیریم که حکومتها نیز باید در جهت آن حرکت کنند و پایههای تعلیم و تربیت را محکم کنند و در این جهت گام بر دارند. به تعبیر دیگر، حکومتها باید بر پایه حق و حقیقت باشند. زیرا عالم هستی بر پایهي حق و یقین است.
فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه
هدف از آفرینش ما چیست؟ هرگاه این سؤال و سؤالاتی از این قبیل از مادّیون پرسیده شود، آنها جوابی ندارند، چون همه چیز را مادّی میدانند و ماده عقل و شعور ندارد که هدفی داشته باشد. حال آن كه اگر انسان در زندگی خود هدفی در نظر نگیرد، مسلماً به پوچی می رسد.
اما اگر این سؤال از انسان خداپرستی پرسیده شود، مسلماً برای آن پاسخی دارد. زیرا به خدایی حکیم که خالق آسمانها و زمين است، ایمان دارد و میداند که چون خداوند حکیم است، خلقت او نیز حکمتی دارد(یعنی عالم هستی هدفدار است).
علاوه بر آن هر وقت که به جزء جزء بدن خود مینگرد، برای آن هدف و فلسفهای در نظر میگیرد. ما همیشه در کارهای خودمان هدفی داریم که هدف آن رفع کمبودها و نیازهای ماست. و چون همیشه در صفات خدا اشتباه میکنیم، با خود میگوییم: خدا چه نیازی داشت که ما را آفرید و او چه نیازی به عبادت ما دارد.
ما چون وجودمان ناقص است، برای جبران این کمبود به تلاش میپردازیم «انتم الفقراء إلی الله» ولی خداوند كامل و نامحدود است. پس نیازی ندارد که آن را جبران کند. خداوند نعمت آفرین است و موجودات را در حمایت خود میگیرد و آنها را پرورش میدهد. از نقص به کمال می برد. و این است هدف اصلی و واقعی عبودیت و بندگیها و در حقیقت هدف از آفرینش ما پیشرفت و تکامل هستی است.
بررسي آفرینش انسان در قرآن
هدف اصلی آفرینش تکامل است. اساساً اصل آفرینش یک گام تکاملی عظیم است. در این جا سؤالی پیش میآید و آن این است که هدف خلقت «جود بربندگان است نه سود بر آفریدگار» و این جود از طریق تکامل انسانهاست، پس چرا خداوند کریم از آغاز بندگان را کامل نیافرید تا همگی در جوار قرب او جای گیرند؟
جواب این سؤال ساده است. تکامل انسان چیزی نیست که خداوند آن را به اجبار بیافریند. بلکه راه طولانی و درازی است که انسان باید با اختیار و ارادهي خود آن را طی کند. در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن این است که هدف از تکامل چیست؟ پاسخ آن است که تکامل هدف نهایی و اصلی است و به تعبیر دیگر «غایه الغایات» است.
اختلاف تعبیر در هدف آفرینش
1- در آیه 56 «ذاریات» هدف آفرینش انسان و جن را «عبادت» میشمارد:
ما خلقت الجنّ و الإنس الاّ لیعبدون.
من جن و انس را نیافریدم، مگر این که عبادت کنند.
2- در آیه 7 سورهي هود ، هدف از آفرینش را آزمون بشر معرفی میکند:
و هو الذی خلق السّموات و الأرضِ فی سته الایام و کان العرشه علی الماء لیبلوکم ایّکم أحسن عملا. او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد(شش مرحله) و بود عرش او بر آب تا اینکه بیازماید کدام يك از شما عملی بهتر دارد.
قرآن در این باره میگوید: و نبلوکم بالشّر و الخَیر فتنۀ و الينا ترجعون .
شما را با بدیها و نیکیها امتحان میکنیم و سرانجام به سوی ما باز میگردید. جایگاه اصلی شما این جهان نیست بلکه جای دیگر است و شما تنها برای امتحان دادن يا آزمايش شدن در این جهان هستید. پس از امتحان و کسب تکامل به جایگاه اصلی خود که سرای آخرت است باز میگردید. پس هدف از این حیات ناپایدار که آخر آن مرگ میباشد، امتحان انسان است.
3- درآیه 119 سوره هود هدف را رحمت الهی معرفی میکند:
و لِذالِکَ خلقهم ... هدف نهایی از خلقت انسان دستیابی به رحمت الهی (قرب الهی) میباشد.
4- و بالاخره در آیه 12 سورهي طلاق هدف را علم و آگاهی از صفات خدا دانسته است.
کمی دقت در این تفسیر آيات نشان میدهد که بعضی مقدمه برای بعضی دیگر است. آگاهی و معرفت مقدمهای برای آزمون و تربیت بشر و آن نیز مقدمهای برای بهرهگیری از رحمت خداست، در حقیقت آگاهی و معرفت، عبادت، آزمایش جزء اهداف متوسط برای دستیابی به هدف نهایی (رحمت الهی است)
5- مالکیت مطلق در عالم هستی از آن خداوند است. و به همین دلیل تدبیر عالم هستی به دست اوست و چون چنین است جز او کسی شایسته عبودیت نیست.
هدف بزرگ خداوند از آفرینش گستردهي انسان این است که انسان یعنی گُل سرسبد عالم هستی با برنامههای تکوینی و تشریعی و تعلیمی و تربیتی انبیاء در مسیر نهایی (رحمت الهی) گام بردارد.
و همچنین خداوند میفرماید:
« غرض آن است که بدکاران را به خاطر اعمال بدشان کیفر دهد و نیکوکاران را به خاطر اعمال نیکشان پاداش.»
ارزش انسان از دیدگاه حضرت علی (ع)
هر ضربانی که قلب انسان میزند او را یک قدم به مرگ نزدیکتر میکند . بنابراین باید به جای این زیان، کاری کرد که آن جبران شود. گروهی این سرمایهي زندگی را در مسیر عیش و نوش و لذّات مادی میگذرانند. در حالی که بهای این سرمایه فقط و فقط باید رضای خداوند و مقام قرب او باشد.
حضرت علی(ع) فرموده است: انه ليس لِأنفسکم ثمن الاّ الجنۀ فلا تبیعوها الاّ بها. کلمات قصار، 448 نهج البلاغه
برای وجود انسان ارزشی جز بهشت نیست. پس به چیزی جز آن نفروشید.
معیار اصلی ارزشهای انسان
تمام معیارهای ارزش انسانی به دو امر «ایمان» و «عمل صالح» بر میگردد و همین دو امر از هر کس در هر زمان، از هر قشر و گروه باعث تفاوت انسانها در پیشگاه خداوند میشود. جز این چیز دیگری نیست.
در قرآن ارزش واقعی انسان «روح الهی و نفخه ربّانی» ( و نَفَختُ فیه مِن روحی) معرفی شده. انسان با شناخت این حقیقت راه تکامل خود را به خوبی مییابد و میداند که به کدام مسیر برود تا ارزش واقعی خویش را پیدا کند.
خلافت انسان بر روی زمین
قرآن به به طور مكرر انسان را به عنوان «خلیفه الهی» و نماینده خدا بر روی زمین معرفی کرده است. این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان میکند که اموال ، ثروتها و استعدادها و تمام مواهبی که خدا به انسان داده در حقیقت مالک اصلی آنها او است و انسان تنها نمایندهي اوست. بدیهی است که هر نماینده در تصرفات خود استقلال ندارد، بلکه تصرفاتش در حدود اجازهي صاحب اوست. اسلام میگوید : مالکیت از آن خداوند است و انسان نماینده و وکیل اوست. با اين عقيده هم از کمونیسم که میگوید مالکیت از آن اجتماع است فاصله میگیرد و هم از کاپیتالیسم که میگوید سرمایهداری، فاصله میگیرد. بنابراین اسلام هم در چگونگی کسب درآمد و هم در طرز مصرف بر انسان نظارت دارد.
استعداد خلیفه اللهی
انسان میتواند با استفاده از استعدادهای خود و کسب معرفت و كمالات و تهذیب نفس به اوج افتخار برسد و از فرشتگان بالاتر رود این استعداد توأم با آزادی، اختیار و اراده است، آسمان و زمین و کوهها نيز داراي نوعی معرفت الهی هستند و به تسبيح الهي مشغول هستند ولی تمام این موجودات به صورت تکوینی و غیر ارادی عبادت میکنند و به هیمن دلیل تکامل در آنها وجود ندارد.
تنها موجودی که قوس صعودی و نزولیاش بیانتها است و تمام این عبادتها و تهذیب نفس را ارادی انجام می دهد، انسان است. و این همان امانت الهی است که در نزد انسان وجود دارد.
قالب ساز آنلاین |